(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ)[آل‌عمران:169]
عُمر مختار )۱۸۶۲-۱۹۳۱ (بیش از بیست‌سال رهبر جنبش مقاومت مردم لیبی علیه اشغالگری نظامی ایتالیا بود. وی در روستای کوچک جنزور در نزدیکی طبرق در شرق لیبی به دنیا آمد. ابتدا در سال ۱۹۱۲، او نزدیک به بیست سال، به سازماندهی و رهبری مقاومت مردمی لیبی در برابر استعمار ایتالیا پرداخت و بیش از هزار بار با نیرو‌های ایتالیایی درگیر شد. دولت ایتالیا وی را دستگیر و در روز ۱۶سپتامبر سال۱۹۳۱ در سلوق به دار آویخت.  مصطفی عقاد کارگردان سوری-آمریکایی فیلمی درباره او و جنگ مردم لیبی با اشغالگران ایتالیایی ساخته است. عمر مختار (به انگلیسی: Lion of the Desert، به معنای شیر صحرا)‏ فیلمی است اکشن و تاریخی در مورد زندگی عمر مختار، رهبر جنبش مقاومت مردم لیبی در برابر اشغالگری نظامی ایتالیا در دوران پیش از جنگ جهانی دوم. این فیلم در سال۱۹۸۱ تولید شد و هنرپیشه‌ی نقش نخست آن، آنتونی کوئین در نقش عمر مختار است.
اصل و نسب
او عمر مختار محمد فرحات ابریدان محمد مومن بوهدیمه عبدالله علم مناف بن محسن بن حسن بن عکرمه بن الوتاج بن سفیان بن خالد بن الجوشافی بن طاهر بن الارقع بن سعید بن عویده بن الجارح بن خافی (معروف به بالعروه) بن هاشم بن مناف بزرگ، از بزرگان قبایل قریش بود و از عشیره‌ی فرحات از قبیله بریدان بود که این قبیله عضوی از قبیله‌ی المنفه یا المنیف می‌باشد که به قبایل بنی مناف بن هلال بن عامر باز می‌گردد که از اولین قبایل هلالی می‌باشد که وارد برقه شده و مادر او نیز عائشه فرزند محارب بود.
اوایل زندگی
عمر مختار در کیرنایکا انگلیسی( Cyrenaica)، استان بطنان لیبی، در شرق طبرق در روستایی به نام جنزور به دنیا آمد. او زود یتیم شد، سرپرستی وی را شارف الغریانی، برادرزاده‌ی حسین غریانی، که رهبر سیاسی و مذهبی در کیرنایکا بود، به عهده گرفت. او آموزش ابتدایی خود را در مسجدی محلی گذراند و سپس به مدت هشت سال اقدام به تحصیل در دانشگاه سنوسی انگلیسی:( Senussi)  در الجغوب نمود، که مقر جنبش سنوسی بود. در سال۱۸۹۹ وی با دیگر سنوسی‌ها برای کمک به ربیح الذبی انگلیسی:( Rabih Az-Zubayre) در مقاومت در برابر فرانسوی‌ها به چاد فرستاده شد.
 مشرق - همزمان با لیالی قدر 1432قمری، حکومت یکی دیگر از فراعنه تاریخ به پایان رسید و «معمر قذافی» دیکتاتور لیبی، طعم زهرناک ذلت و خواری را به دست مردمِ جان به لب رسیده‌ی خود چشید و بار دیگر وعده‌ای از وعده‌های حضرت حق، به چشم عالمیان متجلی شد.
همزمان با سقوط قداره بند لیبی، بار دیگر پوسترها و تصاویر رهبر انقلاب لیبی بر دستان مسلمانان این کشور بالا رفت و بار دیگر نام شهید «عمر مختار» در سرزمین لیبی طنین‌انداز گشت.
بیش از 80سال از شهادت «شیخ الشهدای لیبی» می‌گذرد اما هنوز مردم لیبی، خود را فرزندان او می‌دانند و با شنیدن نامش، با غرور سربلند می‌کنند. پرچمی که امروز انقلابیون لیبی، به جای پرچم رژیم قذافی به کار می‌برند، همان بیرقی است که «عمر مختار» در جریان جهاد بیست ساله خود، آن را به اهتزاز درمی‌آورد.
به مناسبت سقوط قذافی و پیروزی انقلاب لیبی، مروری خواهیم داشت بر زندگی و تنها تصاویر باقی مانده از «شیر صحرا» شهید «عمر مختار» که قداره بندانِ فاشیست اروپایی را به مدت بیست سال در بیابان‌های لیبی تار و مار کرد و در نهایت بر فراز دار، سرود عزت و شرف اسلام را زمزمه کرد.
شیخ «عمر مختار» به تاریخ 20آگوست1861 در روستای «جنزور» واقع در شرق لیبی و از توابع «بریقه» در خانواده‌ای که نسبش به «قریش» می‌رسید، به دنیا آمد.
عمر مختار از سال1312 که ارتش عثمانی در برابر قوای ایتالیا، از لیبی عقب‌نشینی کرد، به صف مجاهدان علیه اشغالگران پیوست و معروف است که حدود هزار بار با اشغالگران درگیر شد و جنگید.
در سال1322، با روی کار آمدن دولت فاشیستی موسولینی در ایتالیا، رویارویی اشغالگران ایتالیایی با مجاهدان لیبی به اوج خود رسید. عمر مختار تا پایان سال1931، چکمه‌پوشان فاشیست را، بیابان به بیابان قلع و قمع نمود و به کابوس موسولینی که قصد داشت لیبی را به خاک ایتالیا ضمیمه کند، تبدیل شد.

سرانجام در سپتامبر سال1931، عمر مختار در یکی از جنگ‌های خود با ارتش ایتالیا، به محاصره در آمد و اسیر شد. فاشیست‌ها، شیخ را به شهر بنغازی منتقل کرده و در محکمه‌ای نمایشی، حکم اعدامش را صادر نمودند.
در محکمه نظامی، ژنرال گراتسیانی، فرمانده کل ارتش ایتالیا در لیبی، از شیخ مختار پرسید: چرا با حکومت فاشیستی با شدت و پیگیری درگیر بودی؟
شیخ جواب داد: برای دین و وطنم.
ژنرال پرسید: شما در فکر دستیابی به چه چیزی بودید؟
گراتسیانی گفت: آیا امکان دارد از نفوذ و اعتبار خودتان استفاده کنید و از شورشیان بخواهید که در برابر حکومت ایتالیا تسلیم شوند؟
شیخ مختار پاسخ داد: امکان ندارد من هیچ کاری در این مورد بکنم. ما انقلابیون با یکدیگر هم قسم شده‌ایم که همه‌مان تا آخرین نفر کشته شویم، اما تسلیم نشویم یا سلاحمان را بر زمین نگذاریم.
شیخ گفت: هیچ چیز به جز بیرون کردن شما. چون شما غاصب هستید و جنگ با شما بر ما واجب است و پیروزی تنها برای خداوند است.
روز چهارشنبه اول جمادی الاولی سال 1350قمری، برابر با 16سپتامبر1931، شیخ عمر مختار، توسط جلادان ایتالیایی شربت شهادت نوشید و جاودانه شد.
 سخنان گهربار عمرمختار:
«پس از من نسل‌هایی خواهند آمد که با شما مبارزه خواهند کرد؛ اما من زندگی‌ام از زندگی جلادانم طولانی‌تر خواهد بود.»
«ظلم، از مظلوم قهرمان خواهد ساخت، اما جنایت هر چه هم مرتکبش خود را قوی نشان دهد، قلب صاحبش را خواهد لرزاند.»
«اگر توپخانه شمشیر من را شکست، باطل حق من را نخواهد شکست.»
«ضربه‌ای که کمرت را نشکند، آن را قوی‌تر خواهد کرد.»
 عمرمختارقبل از اعدام:
افسر ایتالیایی از عمرمختار پرسید: آیا با دولت ایتالیا جنگیده‌اید؟ عمرمختار: بلی.
افسر: مردم را علیه دولت تحریک نموده‌ای؟ عمرمختار: بلی.
افسر: می‌دانستی سزای اعمالت چیست؟ عمرمختار: بلی.
افسر: گفته‌هایت را تأیید می‌کنید؟ عمرمختار: بلی.
افسر: چند سال است علیه ایتالیا می‌جنگید؟ بیست سال.
افسر: حالا از جنگ علیه ایتالیا پشیمان نیستید؟ عمرمختار نه پشیمان نیستم.
افسر: می‌دانید اعدام می‌شوید؟ عمرمختار: بلی.
دادرس دادگاه: ناراحتم که عاقبت و سرانجامت این بود.
عمرمختار: این بهترین راه پایان زندگی است. (شهادت)
دادرس دادگاه: تلاش کرد عمرمختار اعدام نشود به شرطی که نامه‌ای به همرزمان لیبیایی‌اش بنویسد که دیگر علیه دولت ایتالیا نجنگند و آتش بست کنند.
عمرمختار در جوابش گفته‌ی مشهورش را به دادرس گفت: «انگشتی که در هر نماز برای شهادتین (اشهد ان لااله الاالله واشهد انّ محمداً رسول الله) بلند می‌شود، شایسته نیست به ناحق بنویسد.»
 پس در هشتاد و دومین سالگرد شهادتش هزاران درود و سلام می‌فرستیم بر عمرمختار؛ عمرابن عبدالعزیز و حضرت عمرفاروق-رضي الله عنه- که نامشان ورد زبان‌هاست و حک شده بر صفحات زرین تاریخ اسلام و همچنین بر راهروانشان در میادین رابعه عدویه و النهضه و...هزاران سلام و درود می‌فرستیم؛ که به حق و خون پاکشان ثابت کردند که پیروان واقعی پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحانند و بس. آفرین و هزاران آفرین بر شهیدان راه ایمان، عدالت، آزادی و آزادگی و دموکراسی واقعی. آری در طول تاریخ بشریت از آدم تا خاتم مسلمانان نه تنها تروریست نبوده‌اند، بلکه شعارشان جمله مشهور هابیل بوده است که خطاب به برادرش قابیل فرمود:
(لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ ۖ إِنِّي أَخَافُ اللَّـهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ)[مائده:28-29]
یعنی: [قابیل] گفت: اگر تو براى کشتن من دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمى‌گشایم، همانا من از پروردگار عالمیان مى‌ترسم. من مى‌خواهم تو بار گناه من و گناه خودت را بر دوش کشى تا از دوزخیان گردى و سزاى ستمکاران همین است.
پس تروریست‌ها در طول تاریخ قابیلیان و نوادگانش السیسی و... بوده‌اند و خواهند بود. اما سرانجام حق پیروز است و باطل نابودشدنی و عزت و کرامت ازآن الله و رسولش و مؤمنان است و بس.